ردپای امام حسین علیه السلام

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟

06 آذر 1394 توسط دوستي مطلق

علامه امینی تعریف کرده است که: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را چگونه به او می‌دهد؟

،تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.

کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) باز گردم.

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.

ادامه »

 نظر دهید »

اشعار مناجات با امام حسین(ع) - شب جمعه

05 آذر 1394 توسط دوستي مطلق

نور توحید عیان است شب جمعه حرم

واقعاً مثل جنان است شب جمعه حرم

به خداوند و همه عالم امکان سوگند

بهترین جای جهان است شب جمعه حرم

کربلا قبله‌ی دلهاست خدا میداند

و چه حاجت به بیان است شب جمعه حرم

وعده‌ی ما شب جمعه حرم ثارالله

همه جا ورد زبان است شب جمعه حرم

شب جمعه همه آرام فقط گوش دهید

مادرش مرثیه‌خوان است شب جمعه حرم

مادرش آمده اما قد او خم شده است

قامتش همچو کمان است شب جمعه حرم

از همان لحظه که ارباب به گودال افتاد

خواهرش لطمه‌زنان است شب جمعه حرم

حبیب باقر زاده

 نظر دهید »

امام حسین (ع): زيارت حضرت و شفاعت در قيامت

05 آذر 1394 توسط دوستي مطلق

مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود موسوم به خرائج و جرائح نقل كرده است :
روزى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در محلّى نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علىّ، حضرت فاطمه ، حسن و حسين عليهم السّلام گرد آمده بودند.
در اين هنگام ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ايشان خطاب كرد و فرمود: چگونه ايد در آن هنگامى كه هر يك از شما از يكديگر جدا و پراكنده گردد؛ و قبر هر يك در گوشه اى از زمين قرار گيرد؟
حسين عليه السّلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! آيا به مرگ طبيعى مى ميريم ، يا آن كه كشته خواهيم شد؟
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: اى پسرم ! همانا شما مظلومانه كشته خواهيد شد.
و سپس افزود: و ذرارى شما در روى زمين پراكنده خواهند شد.
حسين عليه السّلام سؤ ال نمود: يا رسول اللّه ! چه كسى ما را خواهد كشت ؟
حضرت رسول صلوات اللّه عليه در پاسخ فرمود: شرورترين افراد، شما را به قتل مى رسانند.
حسين عليه السّلام همچنين سؤ ال كرد: آيا كسى به زيارت قبور ما خواهد آمد؟
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آرى ، عدّه اى از - مردان و زنان - امّت جهت زيارت شما بر سر قبور شما مى آيند، و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال مى نمايند.
و چون قيامت بر پا شود من در صحراى محشر حاضر خواهم شد، و آن هائى را كه به زيارت قبور شماها آمده باشند شفاعت مى كنم ؛ و از شدايد و سختى هاى قيامت نجاتشان خواهم داد.

-بحارالا نوار: ج 18، ص 120.

 

 1 نظر

داستانی از گریه بر امام حسین (ع)

05 آذر 1394 توسط دوستي مطلق

چون روز هفتم تولد حضرت سيدالشهداء (ع ) شد، حضرت رسول (ص ) تشريف آوردند و فرمودند: فرزندم را نزدم بياور. قنداقه حضرت را به دست حضرت رسول (ص )دادند و حضرت گوسفند سياه و سفيدى براى امام عقيقه كرد و يك رانش را بقابله داد و سر مبارك حضرت حسين (ع ) را تراشيد و بوزن موى حضرتش نقره تصدق كرده و خلوق بر سر مباركش ‍ ماليد سپس او را بر دامن خود گذاشت و گريه زيادى كردند و فرمود: اى اباعبدالله خيلى بر من گرانست كشتن تو.
اسماء مى گويد: گفتم پدر و مادرم فداى شما باشد اين چه خبرى است كه شما مى فرمائيد؟ و عوض شادى گريه مى كنيد؟!
حضرت رسول (ص )فرمود: گريه ام براى اين فرزند دلبندم است كه گروهى كافر و ستمكار از بنى اميه او را خواهند كُشت و خدا شفاعت مرا به آنها نمى رساند، و آنها رخنه در دين خواهند كرد، خداوندا از تو مسئلت ميكنم آنچه را كه حضرت ابراهيم در حق فرزندان وذريه اش از تو در خواست كرد، خداوندا دوست بدار دوستان او را و لعنت كن دشمنان آنها را لعنتى كه آسمان و زمين را پر كند… (1)
چشم گريان چشمه فيض خداست
هم پشيمانى از جرم و گناهست
گريه كن از ترس و از خوف خدا
گريه بر هر درد بى درمان دواست
در قيامت چشمها گريان بود
جز همان چشمى كه گريان از خوف خداست
ديگر آن چشمى كه شادان باشد او
آن عزادار حسين مصطفى است
ديگر آن چشمى كه شاد و خرم است
آن چشمى كه از حرام پوشاست
گريه كن بهر حسين شاه شهيد
اشك چشم تو شفاى دردهاست
هر كسى كوثر ببيند خرم است
كوثر هم شاد از عزادار حسين مرتضى است (2)

1- جلاءالعيون ، 436

2- گلهاى باغ محمدى ، ج 2، ص 165

 نظر دهید »

شیعه

30 شهریور 1394 توسط دوستي مطلق

شیعه واقعى
امام باقر علیه السلام مردى رادید که بر دیگرى فخر مى ورزید و مى گفت : من از شیعیان آل محمد هستم .
حضرت به او فرمود: بر او فخر نکن . اموالى را که دارى اگر براى خودت خرج کنى برایت دوست داشتنى تر است .
امام علیه السلام فرمود: پس ،تو شیعه نیستى ، زیرا ما اگر مالى براى برادران مومن خود خرج کنیم دوست داشتنى تر است تا براى خود خرج کنیم .

تو این گونه بگو که من از دوست داران شما هستم وامید نجات به محبت شما دارم .بحار الانوار، ج 68، ص 156

ویژگیهاى شیعه
ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم شیعه در محیطى که ما زندگى مى کنیم بسیار زیاد است .
امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر همکارى و برادرى دارند؟
عرض کردم : نه .
حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را انجام دهد. اصول کافى ، باب مذاکره و گفتگوى برادران .

سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، رابه تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .

 3 نظر

ناسپاسی

29 شهریور 1394 توسط دوستي مطلق

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديدٌ [ ابراهيم 7]
اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر كنيد، مجازاتم شديد است!
ناشکری و ناسپاسی، در برابر نعمت‌ها باعث زوال و نابودی آنها می‌شود.
داستانك:
در روایتی از امام صادق(عليه السلام) به این مضمون وارد شده که می فرمایند:
من بعد از غذا انگشتان دست خود را می لیسم به‌طوری که می ترسم خادمم مرا در این حالت مشاهده کند و پیش خود فکر کند که این کارم از روی حرص من به غذا می باشد، در حالی‌که این‌گونه نیست.
امام صادق (عليه السلام) در ادامه ی این روایت، علّت کار خود را ذکر می کند و می فرماید:
در گذشته مردمی زندگی می‌کردند که دارای چشمه‌سارها و نعمات فراوان بودند، به‌طوری که آن‌ها از مغز و جوانه گندم برای خودشان، نان درست می کردند؛ ولی آنها به‌خاطر وفور نعمت با نان محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند؛ تا اینکه کوهی از این نانها جمع شده بود…
طولی نکشید که بر اثر ناسپاسی و کفران نعمت، خداوند بر آنها غضب کرد و باران بر آنها نبارید؛ کار به‌جایی کشید که برای همان نان هایی که روزی محل مدفوع کودکانشان را پاک می کردند، صف می کشیدند و آنها را در بین خود با ترازو تقسیم می کردند!! [بحارالانوار، جلد 14، صفحه 144، باب12]
آری کفران نعمت و ناسپاسی، از جمله گناهانی است که عذاب و عقوبت دنیوی آن، زود فرامی‌رسد.
حال فكر كنيم ، آيا ما شكر نعمتها را انجام ميدهيم؛ شكر امنيت ؛ كشور ؛ رهبر ؛ دين ؛ مذهب و …

 1 نظر

ماجرای شیعه شدن پادشاه ایران به دست علامه حلی(ره)

24 اردیبهشت 1394 توسط دوستي مطلق

روزی سلطان خدا بنده بر همسر خود خشمگین شد و در یک جمله او را سه طلاقه کرد ولکن (به دلیل علاقه بسیار زیاد به همسرش)، خیلی زود پشیمان شد؛ لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر آنها را جهت حال این مشکل پرسید.

آنها جملگی گفتند: «چاره نیست جز اینکه نخست مُحَلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند تا پس از آن مُحَلّل، شما بتوانید باز او را به زوجیّت خود در آورید.»
سلطان گفت: «این کار بر من بسیار گران است، لکن شما در هر مسألهای با هم اختلاف نظر دارید و در مسائل مختلف اقوال گوناگونی دارید، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟»
گفتند: «نه»

آنگاه یکی از وزرای سلطان گفت: «در شهر «حلّه» عالمی است که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند، شاید مشکل را حل کند.»

عالمان سنّی گفتند: «علامه، مذهب باطلی دارد و “رافضیان افرادی بیخرد و کم عقل هستند” و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد.»
سلطان گفت: «احضار او بیفائده نیست.»

 

ادامه »

 4 نظر

ساده زیستی و رهایی از دنیا

21 اسفند 1393 توسط دوستي مطلق

آیت الله العظمی بهاءالدینی(ره)

 

منزل مسکونی آیت الله بهاءالدینی(ره) همان خانه محقر خشتی و گِلی کنار حسینیه بود، ایشان از خود ثروتی به جا نگذاشت و اجازه تعویض و تعمیر منزل خویش را هم نداد و در مقامی بود که هیچ دیدی نسبت به دنیا و زندگی آن از جهت پست و بلندی آن نداشت. بارها می‌فرمود: ما روی زمین بنشینیم یا روی فرش یا در خانه کوچکی یا خانه بزرگی برای ما فرق نمی‌کند.

 

 یکی از ارادتمندان ایشان می‌گفت: روزی خدمت آقا بودم حسینیه روضه بود، چند نفر از آقایان هم خدمت ایشان بودند و همه آنها اتومبیل داشتند. بعد از پایان مجلس آقا رو کرد به من و فرمود: ما را جایی ببر. من فوری بلند شدم و به اصطلاح رفتم و فرغونم ( ماشین وانت) را روشن کردم و جلوی پله حسینیه آوردم؛ آن آقایان هم بلند شدند و ماشین‌های مرتب و خوب خود را روشن کردند. آقا عصا به دست از پله‌ها پایین آمد. نگاهی به ماشین‌ها کرد و نگاهی به وانت قراضه من. فرمود: شماها هم بلند شدید؟ گفتند: آقا بفرمایید ما در خدمت شما هستیم. آقا فرمود: خوشی که در این ماشین به ما می‌گذرد، در ماشین‌های مرتب ما نداریم و نشست توی ماشین وانت.
منابع:
سیری در آفاق، حسین حیدری کاشانی، ص128. ، ص121 و 122

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6

ردپای امام حسین علیه السلام

بزرگی را پرسیدند زندگی چند بخش است؟گفت دو بخش است،کودکی و پیری.گفتند:پس جوانی چه؟گفت:فدای حسین...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

مهدویت امام زمان (عج)
مهدویت امام زمان (عج)
وصیت شهدا
مهدویت امام زمان (عج)
آیه قرآن
مهدویت امام زمان (عج)
دريافت کد
دریافت کد مداحی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس