ردپای امام حسین علیه السلام

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شركت در تشييع جنازه‏ ى حضرت زهرا (سلام الله علیها)

13 اسفند 1393 توسط دوستي مطلق

آخرين مهلت غاصبين براى نقشه كشيدن، قبل از تدفين حضرت زهرا عليهاالسلام بود. آنها تصميم گرفتند براى سرپوش گذاشتن بر جنايات خود به هر قيمت شده در تشييع جنازه‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام شركت كنند و لابد اظهار عزادارى كنند تا سرپوشى بر جناياتشان باشد. برنامه از دو طرف به اين صورت شروع شد:

وصيت حضرت زهرا سلام الله علیهابه تدفين شبانه
حضرت زهرا سلام الله علیها به اميرالمؤمنين عليه‏السلام عرض كرد: آيا مى‏توانى وصيت مرا عمل كنى؟ حضرت فرمود: آرى انجام مى‏دهم. فرمود: وقتى من از دنيا رفتم مرا شب دفن كن و به ابوبكر و عمر خبر مده، كه نبايد احدى از آنان كه بر من ظلم كردند و حق مرا گرفتند بر جنازه‏ام حاضر شوند، و اجازه مده بر جنازه‏ى من نماز بخوانند چرا كه اينان دشمنان من و پيامبرند، و اجازه مده احدى از اينان و اتباعشان بر جنازه‏ى من نماز بخوانند. شب كه جاسوسان سراغ كار خود رفتند و چشمها بخواب رفت مرا دفن كن.

تدفين مخفيانه‏ ى حضرت

 مقدارى از شب كه گذشت و از جاسوسان مطمئن شدند، اميرالمؤمنين عليه‏السلام آن حضرت را غسل داد و فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام بهمراه سلمان و ابوذر و مقداد و نيز فضه و اسماء و چند نفر ديگر در نماز بر جنازه‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام حضور يافتند و پس از نماز، جنازه را مخفيانه دفن كردند و اميرالمؤمنين عليه‏السلام محل قبر را با زمين اطراف يكسان نمود بطورى كه محل آن شناخته نشود.
فردا صبح ابوبكر و عمر بهمراه مردم به قصد تشييع و نماز بر جنازه‏ى حضرت زهرا عليهاالسلام حركت كردند و بر در خانه‏ى حضرت جمع شدند. ولى ناگهان شنيدند كه مقداد خطاب به مردم گفت: «ديشب فاطمه را دفن كرديم». از سوى ديگر مردم با چهل صورت قبر جديد در بقيع روبرو شدند كه به هم شباهت داشتند و قابل تشخيص نبودند.عمر گفت:هم اكنون كنار قبرها مى‏روم و آنها را نبش مى‏كنم تا جنازه‏ى فاطمه را پيدا كنم و بر بدن او نماز بخوانم!

عكس ‏العمل اميرالمؤمنين عليه‏ السلام در مقابل تصميم نبش قبر فاطمه عليهاالسلام

اين خبر به اميرالمؤمنين عليه‏السلام رسيد. حضرت قباى زرد رنگى را كه در جنگهاى شديد مى‏پوشيد به تن كرد و بحال غضبناك كه چشمانش سرخ شده و رگهايش بالا آمده بود با تكيه بر شمشير ذوالفقار آمد تا وارد بقيع شد.
يك نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد كه على بن ابى‏طالب مى‏آيد و به خدا قسم ياد مى‏كند كه اگر سنگى از اين قبرها حركت داده شود شمشير خواهد كشيد تا همه را بكشد.
عمر و اصحابش مقابل حضرت درآمدند و عمر گفت: چه خبر است اى اباالحسن! بخدا قسم قبر او را مى‏شكافيم و حتماً بر او نماز مى‏خوانيم!
اميرالمؤمنين عليه‏السلام لباس عمر را گرفت و او را تكانى داد و بر زمين زد و فرمود: اى عمر، حق خود را رها كردم تا مردم از دين برنگردند، و اما قبر فاطمه، قسم به آنكه جان على بدست اوست، اگر تو و اصحابت در اين باره كوچكترين اقدامى كنيد زمين را از خون شما سيراب مى‏كنم.

 

 

 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: عاشورا لینک ثابت

نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد

با سلام

روزهایی با مادر شهیده ام

من دختری ایرانیم از شهر…

نه،اصلا مهم نیست که از کدام شهر و دیار

چون اینها دل غمگین مرا شاد نمی کند و عقده از غم افسرده ام نمی گشاید

…

.
.
.

آری مادر من آن بانوی بال وپر شکسته ای است که نزدیک سه ماه از غصه و رنج و درد ، آب شد و جز شبهی از او بجای نماند ودر طول این مدت،جز یک بار لبخند بر لبهای او ننشست

روزی به خادمه اش فرمود:

دارم از دنیا می روم و این رسم عرب که نعشِ در گذشته رابر تخته ای می گذارند که حجم بدن او پیداست، مرا رنج می دهد

دوست ندارم حجم بدنم را در کفن، حتی بعد از مردنم، نامحرمی ببیند

وچون خادمه اش طرحی از تابوت –که رسم دیار خودشان بود،برای او ترسیم کرد آن قدر دل رنجیده اش شادمان گردید که غنچه ی تبسم بر لبهای او شکفته شد و این تنها لبخند یادگار مادر، بعد از شهادت پدربزرگوارش بود

واین برای من درسی بزرگ دارد که نگذارم این تنها تبسم ابدی مادرم،در صفحه ی روزگار خاموش گردد

و اکنون پشیمان از گذشته، گذشته ای که یادآوردنش مرا می آزارد و شرمنده ام می کند و امیدوار به آینده

می خواهم این لبخند دوباره تکرار شود، می خواهم غصه ای از دل پردرد مادرم بردارم

می خواهم خوب باشم. می خواهم عفیف و پاک باشم.من که روزی دل به دیگران بستم می خواهم

روزهایی با مادر شهیده ام باشم تا در روًیاهای خویش مادر جوانم را ببینم که با نگاه به قامت پوشیده ودر عفاف من دوباره لبخند می زند و با این لبخند صدایم می زند که:

نه روزهایی بلکه برای همیشه در آغوشم بمان.مادری که دنیای ما با حسادت و رشک او را آزرد و قلبش را شکست، مهربانی بی گناه ،که او رابا خشم و نفرت زدند، با کینه جنینش را سقط کردند ،فرزندانش را یتیم و همسرش را بی یاور ساختند

سرانجام،مخفیانه با یک دنیا مظلومیت و غربت در دل خاک آرمید

ظلم به او هیچ گاه از خاطرم نمی رود

می خواهم پرچم دار پیام او به دنیا باشم . به یاد سیلی و ضربتی که او را مظلومانه شهید کرد، با حجاب و عفافم نمادی از مظلومیت اورا به شهر ، کشور وحتی سراسر دنیا فریاد کنم وبه یاد داشته باشم که
مهربانترین بانوی بهشت را تنها به این گناه کشتند که دوست داشت همه خداوند بزرگ را دوست بدارند و بندگی کنند

در سایه محبت و پیروی از امیرموًمنان، فرمانهای خدا را عمل و از هرچه خدا دوست ندارد دوری کنم

آیا توهم مانند من می خواهی بامادر باشی؟
پس بیا تا صدایش کنیم

ای مهربان مادر! دستم را بگیر تا برایت دختری کنم.دختری که سراپا پوشیده و در حجاب است. دوستت دارم ای مادر که تو گمشده ی من و بهار امید منی . در عزایت اشک می ریزم و دشمنت را لعن و نفرین می کنم

نوشته زیبا احمدی - وبلاگ احساس ابری

ایام شهادت مادر شهیده شیعه ، مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

1393/12/14 @ 20:34


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

ردپای امام حسین علیه السلام

بزرگی را پرسیدند زندگی چند بخش است؟گفت دو بخش است،کودکی و پیری.گفتند:پس جوانی چه؟گفت:فدای حسین...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

مهدویت امام زمان (عج)
مهدویت امام زمان (عج)
وصیت شهدا
مهدویت امام زمان (عج)
آیه قرآن
مهدویت امام زمان (عج)
دريافت کد
دریافت کد مداحی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس